مادربزرگ را از چند شب پیش در اورژانس بستری کردهایم. همین بهانهای میشود تا جزئیات اتفاقهای درون اورژانس را به عنوان همراه بیمار، بهتر ببینم. بهتر از زمانی که به عنوان دانشجوی پزشکی در اورژانس حضور داشتم.
پرستارها پرکار و مهربانند. روی سرشان کلی کار از نوشتن گزارشهای مفصل تا دریافت داروهای تجویز شده برای بیمار از طریق اداری ریخته و در این بین هم باید درخواستهای بیماران را بشنوند و رسیدگی کنند. تعداد بیماران بستری شده در اورژانس بسیار زیاد است. تختها را در فاصله ۵۰ سانتیمتری از هم چیدهاند و بین هر دو تخت، یک همراه نشسته که مراقب است حال بیمارش را لحظه به لحظه به اطلاع پرستار برساند، جرعه آبی برای رفع تشنگی به بیمار نحیفش بدهد و با پزشک درباره شرح حال و روند درمان بیمارش صحبت کند.
سر پرستارها شلوغ است. میان این همه دغدغه نمیتوانند مراقب تشنگی و غذا دادن به بیماران هم باشند. تعداد کمکیهای اورژانس کم است و اگر دنبالشان نروی، به کارت نمیرسند.
اورژانس بیماران کرونا را منتقل کردهاند به زیرزمین دپارتمان داخلی. اما هنوز هم هستند بیمارانی که با شکایت از بیحالی یا دل درد به اورژانس عدالتیان مراجعه میکنند، در آن فاصله غیراستاندارد در کنار دیگران بستری میشوند و پس از دو روز جواب تست PCR کرونایشان مثبت اعلام میشود. در این شرایط، اگر سراغ هر کدام از دستگاههای ضدعفونی کننده پدالی موجود در اورژانس بروی، چیزی دستت را نمیگیرد!
وضعیت اورژانس براساس تابلوهای نصب شده، زرد است. ولی وضعیت بیماران گاهی از این بدتر میشود وقتی نه پرستار و نه کمکی حواسشان نیست که پیری فرتوت ساعتها با صدایی ضعیف طلب جرعهای آب میکند. صبح روز سوم بستری مادربزرگ، انتظامات به دستور سرپرستاری، همراه بیمارهای بستری در اورژانس را بیرون کرد، چراکه سرپرستاری پس از چند روز تازه یادش افتاده که در شرایط کرونا حضور همراه بیمار در اورژانس خطرناک است! و هنگام ویزیت بیماران توسط استاد، دقیقاً همان زمانی که همراه باید به پزشک شرح حال بدهد یا سؤالی بپرسد، پروتکلهای حفاظتی یادشان آمده است!
برای مادربزرگ مشاوره جراحی درخواست کرده بودند. ساعت ۱۰ بود. از موقعیتم به عنوان دانشجوی پزشکی استفاده کردم و شخصاً برگه مشاوره را به رزیدنت جراحی که در اتاقش استراحت میکرد تحویل دادم تا کار زودتر پیش برود. کار زود پیش رفت و پزشک جراح، پاسی از شب بالای سر بیمار حاضر شد! این را که بگذارید کنار کاغذبازیهای مرسوم بین بخشها، دستتان میآید در عدالتیان چه خبر است.
در یک مثال عینی، رزیدنت داخلی درخواست سیتیاسکن را مینویسد و در پرونده بیمار میگذارد. پرستار بین کارهایش پرونده را بررسی میکند و برگه را میدهد به مأمور تا به بخش رادیولوژی تحویل دهد. رزیدنت رادیولوژی برگه را میبیند و به دلایلی موافقت نمیکند. برگه باید همان جا بماند تا زمانی که مأمور بیاید و آن را برگرداند به اورژانس تا پرستار فرصت کند برگه را ببیند و به رزیدنت اطلاع دهد. رزیدنت بین کارهایش اگر رسید برگه را مجدد بررسی میکند و اگر رویش را داشت، با رزیدنت سال بالا که در پاویون مشغول استراحت است تماس میگیرد و کسب تکلیف میکند... همین سبب میشود یک اقدام ساده مثل سیتیاسکن دو روز طول بکشد. بیمار در طول این مدت باید توی اورژانس بماند و ریسک خطرات را به جان بپذیرد و این از نظر پروتکلهای بهداشتی کرونا ایرادی ندارد! تا جایی که برخی بیماران حاضرند مبلغی چندین برابر پرداخت کنند و سیتیاسکن را در مراکز خصوصی انجام دهند تا کارشان زودتر راه بیفتد در حالی که دستگاه سیتیاسکن در مجموعه عدالتیان در ده قدمی اورژانس قرار دارد.حال اورژانس عدالتیان خوب نیست. آیا دانشگاه علوم پزشکی مشهد منابع مالی کافی برای خرید محلول ضدعفونی و یا توسعه اورژانس در اختیار ندارد تا بیماران در شرایطی امن بهبود پیدا کنند و خانوادهها از مراجعه به اورژانس در وقت درد و پریشانی، نترسند؟ پس منابع مالی کافی برای ساخت مجموعه برج سپید با ۱۲۴ واحد اقامتی، رستوران و سالنهای همایش متعدد توسط دانشگاه علوم پزشکی مشهد چگونه تأمین شده است؟ وضعیت بیماران بستری در اورژانس عدالتیان قرمز است و انتظار میرود در ارائه خدمات به بیماران بیشتر دقت شود تا دردی به دردهای بیمار و خانوادهاش اضافه نگردد.
نظر شما